میلاد پیامبر نور و رحمت مبارک

گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند

عرشیان و فرشیان نام محمّد می‌برند

ولادت حضرت محمد بر شما مبارک

"جدایی نادر از سیمین" برنده خرس طلایی جشنواره برلین شد..

فیلم ایرانی «جدایی نادر از سیمین» ساخته اصغر فرهادی، بهترین فیلم هیات داوران در جشنواره بین المللی برلیـن شد و جایزه خرس طلایی بهترین فیلم را کسب کرد .




«جدایی نادر از سیمین» پیش از مراسم پایانی جشنواره فیلم ، موفق به دریافت دو جایزه در بخش جنبی جشنواره‌ی برلین شد.

بازیگران زن و مردم این فیلم هم توانستند خرس نقره ای جشنواره برلین را دریافت کنند .
هیات داوران مستقل جشنواره‌ برلین که اعضای آن بدون دخالت برگزار‌کنندگان جشنواره‌ برلین انتخاب می‌شوند، جایزه بهترین فیلم بخش رقابتی را به «جدایی نادر از سیمین» اعطا کردند.



هیات داوران این جشنواره در بیانیه‌شان آورده‌اند: «جدایی نادر از سیمین» به شکلی بسیار قوی توانسته است، مشکلات مربوط به زندگی خانوادگی را به تصویر بکشد.
در این فیلم مضامینی مانند «روابط والدین و کودک»، «طلاق»، «عدالت» و «تعهد مذهبی» نشان داده شده، قدرت تاثیر‌گذاری این فیلم زمانی است که کارگردان از مخاطب می‌خواهد تا خودش راه حل‌های پیشنهادی را تجسم کند.
فیلم «جدایی نادر از سیمین» هم‌چنین توانست جایزه‌ی بهترین فیلم جشنواره‌ی برلین از نگاه مخاطبان روزنامه‌ی معروف «مورگن‌پست» را به خود اختصاص دهد.


در آخرین ساخته اصغر فرهادی هنرمندانی چون لیلا حاتمی، سارینا فرهادی، پیمان معادی و ســاره بیات مقابل دوربین جاودانه محمود کلاری رفته اند.
شصت‌ویکمین جشنواره‌ی فیلم برلین به عنوان سومین رویداد معتبر سینمایی جهان شنبه شب با اعطای جوایز به آثار برتر پایان یافت.

نگاه به زندگی

سه تا کارگر توی آمریکا داشتند دیوار یک کلیسا رو آجر به آجر می ساختن.
یکی رد شد به اولیه گفت "چی کار می کنی؟"
گفت "مگه کوری مسخره!مرده شورت رو ببرن! دارم جون می کنم! چی کار می کنم! وایسادی منو نگاه می کنی!"
به دومی گفت "چی کار می کنی؟"
گفت "آقا داریم زحمت می کشیم! نون حلال! پول در میاریم! خرج زن و بچه!"
به سومی گفت "چی کار می کنی؟"
گفت "دارم دیوار زیباترین کلیسای شهرمون رو درست می سازم"!

هر سه، کارگر
هر سه، ساعت کار مساوی
هر سه، به یک اندازه دست مزد می گیرن
ولی نگاهشون به زندگی متفاوت است.
و مهم تر اینکه اینها توی زندگیشون هم برخورد هاشون مبتنی بر همون تفکر و بینش است.

تو اگه بودی چه کاری میکردی؟

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.
کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت :