مکث نیوز MaxNews

دانلود آهنگ و فیلم و مطالب جالب و روز دنیا

مکث نیوز MaxNews

دانلود آهنگ و فیلم و مطالب جالب و روز دنیا

نماینده مجلس: زندانیان فتنه، مفسد فی الارضند

عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس با تأکید بر اینکه زندانیان فتنه 88، از جرم سیاسی عبور و مفسد فی‌الارض هستند، گفت: اقدامات زندانیان فتنه 88 اصلاً ربطی به جرم سیاسی ندارد.

موسی غضنفرآبادی، نماینده مردم بم در مجلس شورای اسلامی با اشاره به نامه 16 تن از زندانیان فتنه 88 به هاشمی‌رفسنجانی در تعریف جرم سیاسی، اظهارداشت: حتی اگر جرم سیاسی هم تعریف شود این افراد نمی‌توانند تحت پوشش جرم سیاسی از ارتکا به جنایاتی که انجام داده‌اند، خارج و تبرئه شوند.

وی با تأکید بر اینکه اقدامات زندانیان فتنه 88 اصلاً ربطی به جرم سیاسی ندارد، تصریح‌کرد: افرادی که اموال عمومی را آتش زده، ایجاد رعب و وحشت در بین مردم کرده‌ و با شادکردن دشمنان، دوستان نظام و انقلاب را غصه‌دار و موجب قتل تعدادی از هموطنانمان شدند در واقع از جرم سیاسی عبور کرده و از نظام، انقلاب و قانون اساسی عدول کرده‌ و مفسد فی‌الارض هستند.

عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس با تأکید بر اینکه اقدامات فتنه‌گران سال گذشته در قالب یک بحران خود را بروز و نشان داد، یادآورشد: افرادی که این اقدامات را ایجاد و دشمنان با حمایت مالی آنها را سازماندهی می‌کردند، مجازات قانونی این‌ها روشن بوده و جزو جرائم سیاسی به شمار نمی‌روند.

وی با بیان اینکه اقدامات محاربانه فتنه‌گران بسیار صریح، شفاف و روشن است، خاطر‌نشان‌کرد: این افراد طبق قانون مجازات اسلامی و موازین شرعی مجرم هستند و باید به مجازات قانونی خود برسند و آنهایی هم که مجازات شده‌اند، برای دیگران عبرت باشند.

بارالها

بارالها! ما حال نداریم به راه راست هدایت شویم، خودت راه راست را به سوی ما کج کن

بد شانس ترین نسل تاریخ ایران ما هستیم :‌ تو نوزادی شیر خشک نایاب شده
بود… تو بچگی هم دوران جنگ بود… دوران تحصیل هم هر چی طرح بود رو ما
امتحان کردن… نظام قدیم، نظام جدید، نظام خیلی جدید… رسیدیم دانشگاه
سهمیه ها بیداد کردن… فارغ التحصیل شدیم به خاطر زیاد بودن جمعیت کار
پیدا نشد… ماشین خریدیم بنزین سهمیه بندی شد بارالها! ما که دیگه حال نداریم خودت کاری بکن

نامه ای به پدر


Subject: Fw: A letter to the father!!

پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود،
با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده.
یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر».
با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند
letter.gif

کاش می شد که کسی می آمد


گروه 
اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کاش می شد که کسی می آمد

این دل خسته ی ما را می برد

چشم ما را می شست

راز لبخند به لب می آموخت

ادامه مطلب ...

چند جمله برای اندیشه

بشری که حق اظهار عقیده و بیان اندیشه خود را نداشته باشد، موجودی زنده به شمار نمی رود.-شارل دو مونتسکی


انسان به بودن در هر جایی عادت می کند و دیگر برایش سخت است که از آنجا برود. نحوه فکر کردنش هم بعد از مدتی عادت می شود و عوض کردنش سخت است.-جان اشتاین بک


بد گمانی در افکار انسان مانند خفاش در میان پرندگان است که همیشه در سپیده دم یا هنگام غروب که نور و ظلمت به هم آمیخته است بال فشانی می کند.-فرانسیس بیکن

ادامه مطلب ...

تصاویر روز‏

7tprn058o6geqbuygdh.jpg
 
دستشویی دل باز!
ادامه مطلب ...

کشیش و ولگرد مست‏

کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست
مردک روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی هم از کشیش پرسید
پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟
کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت روماتیسم  حاصل مستی و میگساری و بی بند و باری است
مردک با حالت منفعل  دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد
بعد کشیش از او پرسید تو  حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟
مردک گفت من روماتیسم ندارم
اینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است

مورچه و سلیمان نبی (ع)‏

 

 

روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود،

نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد.

  سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.

 

در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود.

مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت.

 

سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد.

ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود.

آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت.

 سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.
 
مورچه گفت :

 

" ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند.

خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم.

خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد.

این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد

 من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم

و به دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شنا کرده مرا به بیرون آب دریا

می آورد و دهانش را باز می کند و من از دهان او خارج میشوم."
 
سلیمان به مورچه گفت :

 

"وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟"

 

مورچه گفت آری او می گوید :
 
ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن